apple

تست باتری مک بوک پرو با تراشه M2

سفر من برای تست باتری مک بوک پرو با تراشه M2

برای تست باتری مک بوک پرو با تراشه M2 بسیار رنج کشیدم، پس باید در مورد آن بخوانید در ادامه با آرتل همراه شوید…

تست باتری مک بوک پرو با تراشه M2 تا چهارشنبه گذشته ادامه پیدا کرد. اما به‌محض اینکه روز پنجشنبه پیش از آن دستگاه را گرفتم، مشخص بود که تمام کردن باتری _یکی از مهم‌ترین کارهایی که یک بررسی‌کننده لپ تاپ باید انجام دهد_ یک کار ویژه خواهد بود.

خوانندگان، من تلاشم را کردم. تمام طول شب از دستگاه استفاده می‌کردم و آن را روشن می‌گذاشتم؛ اما باز هم صبح‌ها هنوز شارژ زیادی در آن باقی مانده بود. و من مجبور بودم برای تست آن را به برق وصل کنم، برای فیلمبرداری بگذارمش کنار، یا آن را به تیم‌های ویدیو و تصویرمان بدهم تا پیش از اینکه بتوانم شارژ دستگاه را کاملا خالی کنم، از آن عکس و فیلم بگیرند. من در محدوده‌ی زمانی مقطعی و طولانی، این لپ تاپ را در اختیار نداشتم تا بدون وقفه از آن استفاده کنم. ببینیم این دستگاه چقدر دوام می‌آورد.

اما از آن‌جایی‌که بررسی متنی و بررسی ویدیویی، هردو به‌صورت زنده تهیه شدند و پس از آن شبی خوب داشتم و صبح بعد از آن، برنامه‌ی خاصی نداشتم، پنجشنبه گذشته اولین فرصت واقعا آزاد و بدون وقفه را از زمان ورود دستگاه برای بررسی، در اختیارم قرار داد. وقتی به خانه رسیدم و شامم را حدود ساعت 7 و نیم تمام کردم، با خود گفتم وقتش رسیده! قصد کشتن این دستگاه را داشتم. می‌خواستم درصد این باتری احمقانه را به‌عنوان آخرین کار عمرم، به صفر برسانم.

به‌سرعت کمی خانه‌داری کردم. یک اینکه، برآورد رسمی عمر باتری که درنهایت بررسی را با آن به‌روزرسانی می‌کنم، نیست. آن نتیجه، براساس آزمایش‌های متعدد خواهد بود و امیدوارم بسیاری از آن‌ها به‌اندازه‌ی آن‌چه در این‌جا انجام دادم، عجیب نباشند. (با وجود این، آزمایش دوام باتری ما همیشه برآوردی بدون پشتوانه است و من هرگز وانمود نکرده‌ام، چیزی بیش از آن است. هرگز یک بررسی را به‌عنوان تنها منبع اطلاعات خود قرار ندهید.)

The Apple MacBook Pro 13 2022 seen from above on a lavender background.

دوم اینکه، درحالی‌که واقعا می‌خواستم این باتری را نابود کنم، باید روی این موضوع تاکید کنم که همیشه دلم می‌خواهد آزمایش‌های باتری‌ام، بازتاب‌دهنده‌ی حجم کاری شخصی‌ام باشد. بنابراین اگرچه کارهای سنگینی بود که می‌توانستم انجام دهم تا باتری سریع‌تر خالی شود، اما حواسم بود به‌شکلی مصنوعی کارهای مسخره‌ای نکنم و به همان برنامه‌ها و وظایفی که واقعا در طول یک روز واقعی انجام می‌دهم، پایبند باشم (البته یک جاهایی، در یک روز شلوغ کاری).

به‌هرحال کار را آغاز کردم. و دفترچه خاطرات کوچکی از این فرآیند تهیه کردم که آن را در این‌جا به اشتراک می‌گذارم. امیدوارم این کار به شما ایده‌ای در مورد وظایف مختلفی که روی این دستگاه انجام دادم تا باتری‌اش را تمام کنم، بدهد. و اطلاعاتی در این باره در اختیارتان بگذارد که اگر حجم کاری مشابهی را به این مدل وارد کنید، باتری آن با چه سرعتی تخیله می‌شود. همان‌طور که گفته شد، این دفترچه شخصی و خصوصی من است؛ پس در مورد آن به کسی چیزی نگویید!

 

8:00 شب: آماده‌ی کار در شب هستم. روی مرورگر، ده، دوازده تب باز دارم. روشنایی صفحه نمایش را روی متوسط گذاشته‌ام و True Tone را خاموش کرده‌ام. اسپاتیفای در حال پخش پلی لیست «Chill Pop» است. باتری 100 درصد است و به شارژ متصل نیست. تکانی بخوریم!

8:20 شب: هنوز 100 درصد است. دوباره چک می‌کنم تا مطمئن شوم نشانگر باتری درست کار می‌کند. هوا دارد تاریک می‌شود، پس حالت شب صفحه را روشن می‌کنم. قضاوتم نکنید، من به چشم‌هایم اهمیت می‌دهم هیولاها!

8:25 شب: اینترنت خسته کننده است. داستان کوتاهی را که دارم روی آن کار می‌کنم، می‌آورم که یک فایل Google Doc است و حدود 20 صفحه حجم دارد. خدایا، من عاشق سرعت بالا آوردن Google Docs روی این دستگاه هستم. هنوز ده، دوازده برگه دیگر را روی مرورگر باز گذاشته‌ام.

8:30 شب: دوستان، هنوز روی 100 درصد هستیم؛ با در نظر گرفتن این نکته که یکی از شخصیت‌های داستان من می‌میرد، چون اگر این لپ تاپ نمیرد، کس دیگری باید این کار را کند. من برخلاف آن تصمیم می‌گیرم.

9:00 شب: روی 98 درصد هستیم. ترس اینکه این کار می‌تواند 50 ساعت طول بکشید، استرس قابل‌درکی به من می‌دهد. مثلا Garmin Venu (ساعت هوشمند) به من می‌گوید آرام باشم.

A screenshot of the battery meter on the MacBook Pro showing 100%.

9:30 شب: 95 درصد. به یکی از دوستانم پیام دادم: «فکر نمی‌کنم این چیز هرگز بمیرد!» دوستم پاسخ می‌دهد: «هه‌هه، وای». 9 و نیم شب زمان فکری ما برای درخشیدن است.

9:45 شب: 91 درصد. فهرست پخش Chill Pop به پایان خود رسیده است. پلی لیست «Today’s Hit» را انتخاب می‌کنم. Stay از The Kid Laroi و Justin Bieber پخش می‌شود. آه، بله، محبوب‌ترین‌های امروز.

10:15 شب: داستانم به بن‌بست می‌خورد، اما محض اینکه فرشته الهام از راه برسد، Google Doc را باز می‌گذارم. محض احساس چیزی متفاوت، PugetBench for Premiere Pro را اجرا می‌کنم. اینکه کنترل کامل کامپیوتر را به بنچمارک بدهم و تلاش کنم بفهمم چه کارهای مسخره‌ای انجام می‌دهد، خاصیت درمانی دارد. آیا واقعا در زندگی چیزی در اختیار ما هست؟ آیا همه‌ی ما جلوه‌های بصری مبهمی نیستیم که به‌طور تصادفی به داخل یک سکانس در Premiere پرتاب شده‌اند؟

10:30 شب: این زمانی است که Gigabyte Aero 16 در حال مرگ است. اما مک بوک هنوز بیش از حد زنده است. به‌هر حال، احساس می‌کنم که به‌طور واضحی هنوز به‌اندازه‌ی کافی سخت برخورد نکرده‌ام؛ بنابراین به‌دنبال چیزهایی می‌گردم که شاید نیاز به آپدیت داشته باشند. بعضی از نرم افزارهای Adobe من قدیمی هستند، پس دانلودها را خاموش کردم. می‌خواستم خودم را با After Effects آشنا کنم، بنابراین کمی با آن سرگرم شدم.

11:59 شب: 78 درصد. خب، هنوز نمی‌دانم در افتر افکت چطور کاری را به انجام برسانم؛ اما حداقل تلاشم را کردم. از Today’s Hits هم عبور کردم. به‌روزرسانی Creative Suite تمام شده، پس همه‌ی برنامه‌هایی را که دارم باز می‌کنم تا ببینم آیا سرعت لپ تاپ پایین می‌آید یا خیر. البته که این‌طور نیست. در Lightroom با چند عکس که ممکن است (اما احتمالا هرگز) در اینستاگرام آپلود کنم، درگیر هستم.

A screenshot of a Today’s Top Hits Spotify playlist.

12:15 شب: Swift Playgrounds 4 را اجرا می‌کنم، چون نمی‌توانم از جذابیت‌های انیمیشن‌های کوچک بگذرم. یک درس Rosetta Stone را درحالی‌که Swift Playgrounds را در پس‌زمینه می‌بینم، می‌گذرانم. ببین، تراپیست، نمی‌توانی بگویی روی خودم کار نمی‌کنم. کم‌کم صفحه نمایش بیش از حد روشن به‌نظر می‌رسد؛ اما نگران نباشید: من به‌خاطر بلاگ، چشمانم را می‌دهم.

12:26 بامداد: 73 درصد. کارهایی که باید انجام بدهم، تمام شده‌اند. دارم ویدیوهای K-pop قدیمی را روی YouTube تماشا می‌کنم. «چه می‌شود اگر به لولاپالوزا برویم؟» به دوستم پیام می‌دهم. «به لولاپالوزا نمی‌رویم». دوستم این‌طور پاسخ می‌دهد.

12:47 بامداد: به نوشتن داستان کوتاه برگشته‌ام. بسیار خسته‌ام، بنابراین کمی عجیب شده است. شروع به دانلود چند نرم افزار Adobe دیگر می‌کنم؛ زیرا ممکن است شما هم بزرگ شوید. چیزی در مورد Bridge نمی‌دانم، اما مطمئنم استفاده‌ای برایش پیدا کنم.

2:13 بامداد: 63 درصد. اسمش را می‌گذارم شبی که من یک ویدیوی یوتیوب می‌گذارم. (شومینه، 10 ساعت فول اچ‌دی، یکی از محبوب‌ترین‌هایم؛ حس و حال آن بی‌نظیر است) همچنین در حال اجرای پلی لیست «Chill Hits» اسپاتیفای هستم. «لطفا بمیر»، همین‌طور که در کنار سرم نشسته و من در خواب فرو می‌روم، به این دستگاه فکر می‌کنم. حالا دیگر دست خداست.

8:15 صبح: از خواب بیدار می‌شوم؛ چراکه از بیرون صدای ساخت و ساز می‌آید؛ موضوعی که تجربه‌ی 4 بعدی نیویورک محسوب می‌شود. مک بوک پرو هنوز با 36 درصد شارژ، قوی به‌نظر می‌رسد. PugetBench را راه‌اندازی می‌کنم تا کاری به آن سپرده باشم و بعد، دوباره بخوابم (صبح تعطیل هستم).

10:26 صبح: دوباره بیدار می‌شوم؛ این بار به این دلیل که اضطراب این را دارم که شاید در ثبت پیش‌نویس دیروز، اشتباه مرتکب شده باشم. این فقط چیزی است که باعث نگرانی‌ام شده. پیش‌نویس را بالا می‌کشم و آن را می‌خوانم. اشتباهی در کار نیست. از بروز بحران جلوگیری شد. به تخت برمی‌گردم. لپ تاپ 21 درصد شارژ دارد؛ درحالی‌که چیزهای مختلفی در حال اجرا هستند.

11:40 ظهر: برای آخرین بار بیدار می‌شوم و این اولین چیزی است که چشمان تار من می‌بینند: باتری قرمز. آن قرمز باشکوه و باعظمت. سرخ، خون منتقدان لپ تاپ که تقریبا آزمایش باتری خود را به پایان رسانده‌اند. لپ تاپ 9 درصد شارژ دارد. خیلی به هم نزدیکیم، خیلی.

11:42 ظهر: زمان کشتن این چیز مرده فرارسیده است. Slack را باز می‌کنم. به دمیدن در اسپاتیفای ادامه می‌دهم. سه تب مختلف از ایمیل‌ها را باز می‌کنم و در کنار آن، دسته‌ای از پست‌های بلاگ، یک ویدیو، iMessage، Sticky Notes و لایت روم را. شروع به دانلود یک بازی روی Steam می‌کنم. روی بررسی خود از یک کامپیوتر دیگر کار می‌کنم و بر روی تعداد زیادی بررسی دیگر که در تبلیغات پوشش داده شده‌اند، کلیک می‌کنم. با نیم‌نگاهی به آیکون قرمز باتری، با خود فکر می‌کنم: «هر لحظه ممکن است از بین برود».

12:30 ظهر: خب، کشش نهایی بسیار بیش‌تر از آن چیزی که تصورش را می‌کردم به طول می‌انجامد. اما پس از 16 ساعت و 30 دقیقه و 39 ثانیه، کار M2 MacBook Pro تمام شد. در میانه‌ی پخش موزیک ویدیوی Can’t You See Me از Tomorrow X Together، درست زمانی که آن‌ها در حال آتش زدن یک ساختمان هستند، مرد. باید استعاره‌ای در جایی وجود داشته باشد، اما برای پیدا کردن آن بیش از حد خسته‌ام.

نگران نباشید. چند بار دیگر این تست باتری را اجرا می‌کنم تا نتایج دقیق‌تری به‌دست‌تان برسد.

 

منبع: theverge

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *